عـشــــــق گمشده
تـو را براي تـو دوســـت درام . . . و زندگي را براي نفس هاي تو
درباره وبلاگ


تقديم بـه صاحب چشــمــاني ڪـه آرامش قلب من است و صدايش دلنشين ترين ترانه من است. اَز بودنت برايم عادتي ساختي كه بي تو بودن را باور ندارم چه خوب شد كه بدنيا اودي و چه خوب تر شد كه دنياي من شدي... هميشه بدان كه تا ابد دوست دارم تقدیم به عزیز دلم مهناز که نمیدونه چقد دوسش دارم



Alternative content


مرجع وبلاگ نویسان جوان

ハート

はーと 2

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
یک شنبه 8 بهمن 1391برچسب:, :: 1:52 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا



ای كاش 

كبوتری بودم تا با پرواز كردنم دلت را شاد كنم  

اما افسوس

 كه خداوند مرا حتی گل نیافرید كه برایت هدیه ای

باشم. اینك

در زیر آسمان صاف و نیلگون

 و در میان صخره های بلند بهاری

آنچه را كه در دل شوریده است ،

 احساس می كنم  

و با زبان ساده و بی آلایش برایت می نویسم كه : 

دوستت دارم

 

 

 

 

 

چه زیباست بخاطر تو زیستن

 

و برای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن

 

و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن

 

برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

 

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی

 

است بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ

 

و ناشکیباستای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست

 

و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد



 

 

 

  پاييز را دوست دارم چون فصل غم است

 

 غم را دوست دارم چون ميوه دل است

 

      دل را دوست دارم چون تو را دوست دارم

 

     تو را دوست دارم بدون آنکه بدانم چرا؟

 

دوست داشتن دل میخواهد نه دلیل

  

پس : دوست دارم بدون هیچ دلیل

 

 

 
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 19:0 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا

گروه اینترنتی ایران ناز ، www.irannaz.info

 


امسال چه زیباست شب یلدای من طولانی ترین شبی که به

 

تو فکر مکینم و از یادآوری نگاه پر مهرت شب سیاهم

 

لبریز از نور عشق میشود

 

معبودم

 

مهناز  

 

یلدايت مبارک

 

 

 

 

 

 

 

صبحگاهان وقتي آفتاب در حال روشن كردن روز است من

 

بيدارمو اولين فكرم تويي شبانگاهان در تاريكي به درختان

 

خيره مي شومكه چون سايه هايي در مقابل ستارگان

 

خاموش قد كشيده اندمجذوب اين آرامش مطلق مي شوم

 

و آخرين فكرم تويي

 
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 14:55 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا


 

 

دوستت دارم به چشمانی که رنگش رنگ شبهاست..

به آن نازی که در چشم تو پیداست..

به لبخندی که چون لبخند گلهاست..

به رخسارت که چون مهتاب زیباست..

به گلهای بهار و عشق و هستی..

به قرآنی که او را می پرستی..

قسم ای نازنین تا زنده هستم..

تو را من دوست دارم

 

 

 


 

 

همیشه با تو

با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا

با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام

مرا از تو گریزی نیست

چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب

تو دلیل من برای حیات بودی و هستی

و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام

علت بودن من تو هستی

پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است :

« همیشه با تو »

 


 

 

 

 

گفتن ” دوستت دارم ” تنها یکی دو ثانیه زمان میخواد ….

 

ولی پیدا کردن کسی که بهش این حرف رو بزنی ؛

 

یک عمر زمان میخواد

 

يك عمر كه دوست دارم مهناز

 

 

 
پنج شنبه 17 آذر 1391برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا


 

 

نمیشه یه شب به خاطر نبودنت گریه کنم

 

نمیشه یه شب به یاد خنده هات خسته و افسرده نشم

 

می شه هرشب برای شنیدن صدات یه وجب ازت دورباشم

 

می شه هرشب که تو هرشب کنارمی لحظه ها رو دنبال کنم

 

می شه یاد هر شب و هرشب تا سحر خدا رو صدا کنم

 

نمی شه با هم کنار هم یه شب و تا سحر بدون اخم گذر کنم

 

می خوام از سکوت بی وقفه تو تو غبار لحظه هام بشینم و 

 

حرف بزنممی خوام از روی جنازه های دل سوخته آدمای

 

شهر کوچ کنممی خوام از کنار تو عشقم و یه یه جوری با

 

نگات طاق بزنممی خوام از روی گونه های خیسم برات از

 

اشکام دریا بسازم می خوام از بلند ترین قله دنیا دادبزنم

 

عزیز ترینم دوستت دارم


 

 

 

چشم هایم زشکوفایی عشق تو فقط می خواند کاش

 

می دانستی عشق من معجزه نیست عشق من رنگ

 

حقیقت دارد اشک هایم به تمنای نگاه تو فقط می بارد

 

کاش می دانستی تو فقط مال منی تو فقط مال همین

 

قلب پر احساس منی شب من با تو سحر خواهد شد تو

 

نمی دانی من چه قدر عشق تو را می خواهم

 

 

 


 

گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟

 

در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟

 

آیا میبینی که تو را میبیند؟

 

صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم؟

  

دوست ندارم که بگویم دوستت دارم.


دوست دارم بداني كه دوست دارم مهناز

 
جمعه 3 آذر 1391برچسب:, :: 23:50 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا

 

آه عشق من ...

لمس تن تو ...

خوابیدن میان دستان تو..

 بیدار شدن روبه روی چشمان تو..

دیدن لبخند هر روزه ی تو...

گرفتن دستان گرم تو..

سر بر بازوی تو نهادن..

سرت را به سینه فشردن..

راه رفتن بازو به بازو کنار نگاه تو..

این است تنها آرزوی من , رویای همه ی شبهای من...

 

 

 

 

 

نام زیبای تو را در کتیبه ای از جنس عاطفه حک خواهم کرد

و عکس قشنگت را در قابی از جنس عشق میگذارم

تا همه بدانند تو سلطان جان من و فاتح دلم هستی

دوست دارم مهناز

 

 

 

 

 


 گر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای

تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ،

تویی که به خاطرت گذشتم از همه چیز
،

بی تو جای من در اینجا نیست

 تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ،

تمام نگاهم فدا میشود در عمق چشمان تو ،
 
با تمام وجدوم دوست دارم مهناز

 


 
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 18:41 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا

 

به عشق بودنت ، عشق را دوست دارم

 

به عشق بودنت ، با تو بودن را دوست دارم

 

به عشق بودنت ، فرياد زدن را دوست دارم

 

مي خواهم فرياد بزنم تا دنيا دنياست و

 

اسمان بالاي سرماست

 

به عشق تو زندگي كردن را دوست دارم

 
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 1:46 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا

 

 

 

کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه

 

آنرا با شفق می شویم و با آن میگویم که تویی مونس 

 

 شبهاي دلم کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها

 

شده است و گل غم به دلم وا شده است کاش میدانستی 

 

كه درون قلبم  باتبشهای  عشق هم صدا هستی تو .کاش

 

ميدانستي كه  وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و

 

اشفته حال زندگي ميبخشد كاش ميدانستي میدانستی...

 

کاش می دانستی خيلي دوست دارم مهناز

 

 

 

 

 

ماه که بالا مي آيد تو نوشته مي شوي، با تمامِ بودنت :

 

 که پيشاني ات ماه بود چشم هايت، خورشيد خنده هايت،

 

 چکاوک نارنج زار. ماه که مي رود آفتاب مي شود باد

 

 مي‌آيد کاغذهايم را ... تو را با خود مي برد. مي شود ماه

 

 را با دست هايت نگه داري، غروب نکند؟ مي خواهم درها

 

و پنجــره ها را چفت کنم و تــو را براي هميشــه بنويسم   

 

 

 
جمعه 12 آبان 1391برچسب:, :: 18:4 :: نويسنده : مــهــنــاز و رضــــا

 فتوگرافی های و تصاویر زیبا و منتخب امروز 

 

برایت آسمانی خواهم کشید

 

پر از ستاره های همیشه نورانی

 

تو در کنار من

 

روی ابرها من غرق آنهمه مهربانی

 

 

 

 

اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست

 

اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده

 

قلب هاست

 

اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست

 

اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست

 

اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست

 

پس با تمام وجود فرياد ميزنم

 

دوستت دارم مهناز

 

 

 

 

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی ...

 

دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم ...

 

درد دل خواهم گفت بی هیچ کلامی ...

 

گوش خواهم داد بی هیچ سخنی ...

 

در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی ...

 

در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حرارتی !!!

 

این گونه شاید احساساتم نمیرد...